از گرفتاری های همیشگی من

ساخت وبلاگ
برای پایان این دفتر هر چی فکر کردم کلمه پیدا نکردم  کسانی که نامحرم بودند و اومدند دزدی که هر چی تیر خوردند نوش جان.بیشتر بخورند و الهی بمیرند دیگران راحت بشوداما محرم هایی که اومدند اگه انرژی مثبت بودند که فکر نکنم منفی ها به خودشون گرفته باشند اما اگر حسود و بخیل و مثل خر لگد زدند که بازم گرفتار انرژی منفی خودشون شدند و امیدوارم لگد  بخورند حسابی من کلا راضی نیستم بچه هام تنها باشند یک عده بیمار روانی اونها رو گذاشته باشند تو آکواریوم برای سرگرمی نگاه کنند کور بشوند انشالله حرف پایان + نوشته شده توسط سی در جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۶ و ساعت 14:16 | از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 111 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 2:18

چه روز خوبیه امروز چه بی اندازه  خوشحالم

یک هفته ای بود استرس اینکه عقب هستم از خیلی چیزها را داشتم 

اما امروز که بصیرت و بینش شناخت خیلی از افراد و آدم ها را داشتم 

سر خوش از جلو بودن سوت می زنم 

+ نوشته شده توسط سی در پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۶ و ساعت 7:21 |
از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 111 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1396 ساعت: 22:46

یک سند جدید از توهم بعضیا من آهنگ حکومت نظامی البته اون غمگینه رو دوست داشتم طرف به توهم خودش آهنگ خشنه که ......او نو در وبلاگش گذاشته بود و دختر کوچک من خوشش آمده بود و ما هم به سو تفاهم بعضیا مثل همیشه می خندیم االان که پیداش کردم میذارم برای وبلاگم تا بعضیا بفهمند که اونها بر اساس افکار خودشون دیگران رو قضاوت می کنند  همونطوری که همیشه گفتم هر کسی دیگران رو همانطور می بیند که خودش می بیند و چقدر دیگران افکار پوچی دارند !!!!!!!!! خدایا یا دست دزدها را از خونه و زندگی ما کوتاه کن یا ما رو از شر امواج منفی ذهن آنها محافظت کن  + نوشته شده توسط سی در پنجشنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۶ و ساعت 20:47 | از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 160 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 4:49

چند وقتی بودیک سوال فکرم را مشغول کرده بود و هر دفعه که سر گوشی می رفتم یادم می رفت سرچ کنم تا صبحیه یک پائول نامی را حرف طرفدارانه ای از یک نفر زده بود و منم با گابریل نامی اشتباه گرفته بودمش بگم که این گابریل نام یک روزی منو از دیوانگی نجات داده بود (داستان من فقط اومدم یک تلفن بزنم) او مرا از تدریس در مقطع ابتدایی نجات داد تصویر زن چاقی که به اوضاع دیونه خونه عادت کرده بود آنچنان تاثیر گذار است در این کتاب که روز اول کارم در ابتدایی وقتی معلم چاق و باهوشی که چرت و پرت می گفت را دیدم سر یک هفته از ابتدایی فرار کردم  اینو گفتم که بگم وقتی او با ما  گفته جهان یک آینده نگر را از دست داده واقعا ذهن کل گرای او قدرت شگرفی داشت روحش شاد و افسوس که من یادم رفته بود که او فوت کرده و حدود ده روزی هست که هر وقت یاد حرف نویسنده ای که از یک ......طرفداری کرده بود می افتادم می گفتم مگه میشه؟مگه داریم؟ فکر کنم سی است تا کجاها که .......مردم را گمراه نمی کند هر چند طرف از اون متعصب های مذه بی که در یک توهمی چنین حرفی زده و شاید مسئله سی اسی نیست  اما قطعا روح گابریل لرزیده اما اگه همه اشتباه   + نوشته شده توسط سی در جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۶ و ساعت 6:41 | از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 139 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 4:49

اولین بار که فهمیدم خشمم انرژی منفی زیادی تولید می کنه مربوط میشه به سن شانزده سالگی .بابای من آدم سر و ساده ای بود در عین حال روزی لوطی(نمی گم دست و دلباز چون در جاهایی خساست داشت اما مرام او باعث میشد.... )خلاصه یکی از همکارانش در اصف هان مهد گذشت و ایثار مورد توجه درویشی قرار گرفته و......... بگذریم در اوضاع نابه سامان آنروز به خاطر درویشی حال خوشی پیدا کرده و بیشتر بامرام شده بود و دیگه ........فقط من می دونم چه افراطی !!!!!!!!برادر این همکارش هر چند پسر موجهی بود اما اصلا سنخیتی با ما  نداشتیم و به خودشان اجازه داده بیایند خواستگاری من !!!!!! (نمی دونید در شانزده سالگی چه غول مغروری من بودم ) برای همین به من برخورد تازه دوماه بعد از جواب رد ما .آمده و ماشین بابای من را قرض گرفته برای خرید عقدش!!!چون من حرصم گرفت تو دلم گفتم انشالله تصادف کنید که اینقدر رو دارید  رفتند و با ماشین تصادف کرده برگشتند و حتی به روی خودشان نیاوردند و خرج تصادف آنها را بابا داد. دومین بار وقتی من عصبانی شدم گفتم الهی خانه پدر شوهر آتش بگیرد و خراب شود و چون در آن خانه گرمایی برای آتش نبود و یخ زیاد بود خانه را آب گرفت (خانه خراب شد )اما منجی فروریختن خانه برادر شوهر عوضی من شد که پدر شوهرم را از حرص دلش هم خیلی تلکه کرد و هم باعث شد(یک دختر رو  دهاتی ها بندالش کرده بودند و حرص دلش ..... )روابط ما با از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 97 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 4:39

نه اینکه بعضیا از نطفه اشراف زاده بودند بعدشم همیشه جیبشان پر پول بوده  حالا اگه یک عده ای از پول صحبت کنند آبروشون میرههر چی با خودم میگم با نفهم ها هم کلام نشوم می شوم و یک عده عقده ای خوشحال می شوند اینقدر نفهم هستند که نمی دانند زبان وسیله ای برای مخفی کردن افکار است  فعلا دارم می سازم(اینم یک تو دهنی برای آنان که توهم دارند ) توهم هم شامل موارد زیادی از جمله هوش ثروت زیبایی عقل دانایی اصل و نصب و خلاصه هر چیزی میشه  از قدیم گفتند آدم گدا و اینهمه ادا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ + نوشته شده توسط سی در یکشنبه هفدهم دی ۱۳۹۶ و ساعت 14:25 | از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 4:39

آلودگی و زلزله و ....... تازه آدم هم بین یک عالمه نکیر(میگند؟ )و منکر قرار گرفته باشه و نتونه یک احوالپرسی کنه اونم ......منم بیش فعال ،!دل به دریا زدم سوال پرسیدم مثلا خوبی؟البته سوال را سال پیش!!!! و البته سریع پشیمون شدم که..... بگذریم اومدم بگم :بدیهی است که آدم گاهی از نوع بشرم هم متنفر باشه چه برسه به جنس مخالف و در مقطعی تنفر از دانشگاه و عجله برای فارغالتحصیل باعث شده که بگیم کاش با فلانی پایان نامه رو نگرفته بودم و درست بعد از این حرفهای من استاد راهنما من ماموریت گرفت رفت و من در شرایطی قرار گرفتم که بتوانم استاد راهنمام رو عوض کنم و همیشه خودم را ملامت می کردم (فکر نکنید من خوب شیفته ام ها؟ ) فقط چون خودمو خوب می‌شناسم من بعضی وقتها آنچنان از ته دل از خدا یک چیزی رو می خوام(و البته بر اساس کتابها می گویم خدایا از طریقی عالی ) که درجا خواسته من اتفاق می افتد قدیم ها که هنوز بود نبودم با تنفر خواسته های بدی داشتم و میزدم بعضیا رو لت وپاره میکردم الان فقط میگم خدایا واگذارش کردم به خودت بگذریم دیروز که به شدت ناراحت بودم که پای تخت نشین ها چه وضع بدی دارند(زلزله زده حداقل تکلیف خودشو میدونه ) یادم افتاد اس تاد راهنمام الان چیکار میکنه شب چله هم بود راحت میشد احوالپرسی کرد ولی .......امان از بی ظرفیت های کافر خلاصه فقط اینجا اگه استادمان میخونه:استاد چقدر شما مغروری مگه یک د از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 109 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 14:11

آلودگی و زلزله و ....... تازه آدم هم بین یک عالمه نکیر(میگند؟ )و منکر قرار گرفته باشه و نتونه یک احوالپرسی کنه اونم ......منم بیش فعال ،!دل به دریا زدم سوال پرسیدم مثلا خوبی؟البته سوال را سال پیش!!!! و البته سریع پشیمون شدم که..... بگذریم اومدم بگم :بدیهی است که آدم گاهی از نوع بشرم هم متنفر باشه چه برسه به جنس مخالف و در مقطعی تنفر از دانشگاه و عجله برای فارغالتحصیل باعث شده که بگیم کاش در فلانی پایان نامه رو نگرفته بودم و درست بعد از این حرفهای من استاد راهنما من ماموریت گرفت رفت و من در شرایطی قرار گرفتم که بتوانم استاد راهنمام رو عوض کنم و همیشه خودم را ملامت می کردم (فکر نکنید من خوب شیفته ام ها؟ ) فقط چون خودمو خوب می‌شناسم دیروز که به شدت ناراحت بودم که پای تخت نشین ها چه وضع بدی دارند(زلزله زده حداقل تکلیف خودشو میدونه ) یادم افتاد اس تاد راهنمام الان چیکار میکنه شب چله هم بود راحت نیست احوالپرسی کرد ولی .......امان از بی ظرفیت های کافر خلاصه فقط اینجا اگه استادمان میخونه:استاد چقدر شما مغروری مگه یک دانشجو نمی تونه برای استادش آرزوی موفقیت بکنه؟؟؟؟؟!!!!!!! اگه درست فهمیدم اگر درست نفهمیدم ببخشید شایدم .......... البته استاد ما اصلا مغرور نیست چون راحت در تلگرام جواب منو(دقت داشته باشید من خودمم گاهی جواب خودم رو ندارم بگم )میداد.و نسبت به بعضی از استاد ها که حتی یک بله هم از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 14:11

قابل توجه کسانی که زر زیادی می زنند

امروزاتفاق خاصی افتاد مربوط به پست قبلی نمیشه مربوط میشه به اینکه من در مورد 20 درصد توهمم گفتم

و دیگه نه پروفایل کسی رو چک می کنم و نه.......

و فقط خدا میداند چه کسی پاک و چه کسی نیت درستی دارد.

کثافتهای دزدی که دستشان آلوده است اینجا حق ........حرف اضافه ندارند

+ نوشته شده توسط سی در شنبه دوم دی ۱۳۹۶ و ساعت 19:24 |
از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 109 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 14:11

قبل از اینکه کامنت عقده ای ها رو بخونم داشتم تو دلم به علاف های این گوشی می خندیدم  علاف های این گوشی کی هستند؟ به چند گروه تقسیم می شوند:1:چندتا دهاتی که تفریحشون اینه ناشناس زر زیادی بزنند حسودم هستند 2:چندتا شهری پر ادعا که برای اینکه بدبختی مردم رو ببینند و ذوق کنند میرند خونه مردم بعضیاشون خیلی پر رو هم هستند 3:چند تا خود آزار (انگار دلشون می خواد بیایند اینجا یا ناراحت بشوند یا من چند تا حرف بارشون کنم خلاصه داشتم تو دلم به این علافها می خندیدم از اینکه می پیچونمشون + نوشته شده توسط سی در شنبه دوم دی ۱۳۹۶ و ساعت 22:7 | از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 14:11

یک درسی در دوره لیسانس داشتیم به نام تجزیه و تحلیل خطاهای زبان و فرایند زبان آموزی کودک را توضیح می دهد و رویایی ترین بحث رو انجام میده میگه:آنچه که ما خطای زبانی در نظر می گیریم چیزی نیست جز امتحان فرضیه ها .کودک تا صحبت نکند و اشتباه نکند زبان را یاد نمی گیرد این برای فراگیری زبان است اما من هر وقت که حوصله داشته باشم حرف میزنم تا به فرضیه های کامل تری بازم خدا رو شکر که تونستم حرف بزنم و از توهم20 درصدی هم بیام بیرون هر چند من از هر مشکلی از جمله این توهم آزار دهنده استفاده می کنم اما ضرر بعضی چیزها بیشتر از منفعت اونه  دوم فایده حرف زدنم این بود حال پر رو ها گرفتم  سوم بعضی از دهاتی های بی تربیت بیشتر خودشون رو نشون دادند خلاصه احساس خوبی دارم و از خودم متشکرم به خاطر حرف زدنم + نوشته شده توسط سی در شنبه دوم دی ۱۳۹۶ و ساعت 22:17 | از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 14:11

امروز تنها امیدم به این منطقه رو از دست دادم از بچه های امروزم بدم اومد بعدش رفتم اداره و با استقبال بی نظیری مواجه شدماول معاون آموزشی که نمی دونم چون در تفکرات خودش بود به سردی جواب سلامم را داد یا چون من در توهم هک هستم؟؟؟؟؟!!!!!! بعد اومدم تو کارگزینی نمی دونم  جمله ای هست که می گوید :لطیف یعنی بی واسطه احساس شوی  اینو برای خدا گفتند اما من برای حس های آنی خودم که ...... ایندفعه فکر کنم خودم خیلی لطیفم که بی واسطه حس می کنم یک آقایی بود که دوازده سال پیش مسئول کارگزینی ما بود مرد صادق و خوبی بود و به خاطر اتفاقات تلخ استخدام من با ایشون آشنا شدم و همیشه به شوهرم میگفتم منو یاد چهره خوب و مردمی ر ییس جم هور قبلی مینداخت البته نه چهره سیاست باز و.........و....... و به چشم برادری دوستش داشتم اما امروز با جواب سلامی که بهم داد احساس کردم هکر است و از بد و بیراه های من در این وبلاگ با خبره خلاصه خیلی اتفاقات دیگه که مربوط میشه و به غفلت ناخودآگاه من وگفتن نداره ااما این آخر شبیه داشتم به خدا میگفتم خدایا یا مردم رو اصلاح کن یا منو از توهم بیار بیرون و با شنیدن یک آهنگی یادم اومد کجاست اون خلوتی که هکر پرادعا توش نباشه من باشم و خدای بیست و دو سالگی ام   + نوشته شده توسط سی در سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۶ و ساعت 21:51 | از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 14:11

بیماران روانی که فایل می دزدند از این طریق مدرک گیرشون نمیاد.

عقده بیسوادی شون رو بروند سر زنهای بیسواد شون و مغز پوکشون که نتونسته کاری بکنه خالی کنند.( این مغز برا اونها که زن ندارند یا زنشون حداقل یک لیسانشو داره بود )

+ نوشته شده توسط سی در یکشنبه دهم دی ۱۳۹۶ و ساعت 6:45 |
از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 14:11

یه الاغی هست یا پروفایل بعضیا رو دستکاری می کنه یا به بعضیا خط میده پروفالشون رو اینطوری عوض کنند نمی گم خود طرف هکر است چون اگر بود .......نمی گم چطور بود چون نشانه های هکرها یک طوری دیگه س بهرجهت چه خودش چه الاغی که پروفایل تغییر کرده نیازی به هوار کشیدن نیست نیازی به صد تا دست گذاشتن نیست اون شوهر چاق و قصاب به تمام معنی خودش گواه عشق شماست دو: از طرز حرف زدنت با مردم معلومه با کیا نشست و برخاست می کنی یک الاغی نیاد به حرف زدن من ایراد بگیره چون من در شهری زندگی کردم که مهد فحش است و اگر مودب باشم غیر طبیعیه برادری دارم که تیپ شخصیتی اش بدبین است پس خیلی راحت می تونه بدی های مردم رو بفهمه  اولین باری که از این خانم خودشیفته حرف زدم گفت زن نجیبی نیست من گفتم نه خیلی مسلمان (دقت کنید مسلمان نه مومن )به نظر می رسه  و بعدا که دوبار باهاش حرف زدم فهمیدم قبل از ازدواج راه درستی نرفته (حداقل اینطور که جانماز آب میکشه ) کلمه خانم محترمه که برای من نوشته بود حاکی از این بود قبلا مزاحم کسی شده و او را خانم محترمه خطاب کردند.وگرنه من زن بودم و قصد مزاحمتم نداشتم اما این خانم؟؟؟!!!!!! چند روز پیش که از شوهر این خانم حرف زدم بازم برادرم ندید گفت یارو از فلان ایل است من میگم: بختیاری جنوب غیرتیه اما بختیاری مرکز که از نواحی سردسیره ؟؟؟!!!! پس لطفا اینجا ........... و لازمه توضیح بدم ممکنه اون از گرفتاری های همیشگی من...
ما را در سایت از گرفتاری های همیشگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : btirotaka بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 14:11